کد مطلب:316764 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:261

به جای شرح روی جلد
در كتاب سوگنامه ی آل محمد به نقل از كتاب معالی السبطین آمده است كه:

در زمان علامه ی بحرالعلوم گوشه هایی از مرقد مطهر حضرت أباالفضل العباس علیه السلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازی پیدا كرد. این جریان را به علامه ی بحرالعلوم خبر دادند و بنا شد كه وی با معماری در روز معینی برای دیدار قبر مقدس و تعیین مقدار تعمیر به سر مرقد مطهر بروند.

آن روز فرارسید و آن دو با هم وارد سرداب گردیدند و از نزدیك بنای قبر را دیدند، در این بین معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه كرد و پرسید: آقا اجازه می فرمایی سؤالی كنم؟

علامه فرمود: بپرس. معمار گفت: ما تاكنون خوانده و شنیده بودیم كه حضرت أباالفضل العباس علیه السلام قامتی بلند داشته اند، به طوری كه هر گاه سوار اسب می شدند زانوان ایشان برابر گوشهای اسب می رسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بیشتری داشته باشد، ولی من می بینم صورت قبر كوچك است، آیا شنیده های من دروغ است، یا كوچكی قبر علت دارد؟

علامه به جای پاسخ، سر به دیوار نهاد و به شدت شروع به گریستن كرد. گریه ی طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض كرد:

آقای من، چرا منقلب و گریان شدی، مگر من چه گفتم؟



[ صفحه 22]



علامه فرمود: شنیده های تو درست است و همان گونه كه گفتی حضرت عباس علیه السلام قامتی بلند و رشید داشته است، ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانكاه حضرت عباس علیه السلام انداخت، زیرا به قدری شمشیر و تیر و نیزه بر وی وارد شد كه بدنش را قطعه قطعه نمود و آن قامت بلند به قطعاتی كوچك تبدیل یافت.

آیا تو انتظار داری بدن حضرت أباالفضل العباس علیه السلام كه قطعات آن توسط امام سجاد زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام جمع آوری و دفن شده، قبری بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!

هر یك از شهیدان، هنگامی كه هدف تیر قرار می گرفتند، با دستهای خود تیر را از بدن بیرون می آوردند یا ممكن بود كه بیرون آورند، ولی آن كس كه دستهایش را قطع كرده اند و در برابر چهارهزار تیرانداز قرار گرفته چه حالی خواهد داشت؟!

هر سواركاری وقتی كه می خواهد از اسب پیاده شود، یك دست خود را به روی بلندی زین، و دست دیگرش را بر دهانه ی اسب می گذارد تا پیاده گردد، اما كسی كه دست ندارد چگونه پیاده می شود؟!

و نیز هر سواركاری كه از پشت اسب بر زمین می افتد، در هنگام سقوط، دستهایش را جلوتر بر زمین می نهد كه بدنش آسیب نبیند، ولی آن كسی كه دست ندارد چه حالتی خواهد داشت؟!

كسی كه قامتی بلند دارد و بدنش مثل خارپشت پر از تیره شده است، هنگامی كه از پشت اسب بر زمین می افتد تیرها بر بدنش فرو می روند.

ای قمر بنی هاشم، هنگامی كه تو از پشت اسب بر زمین افتادی، تیرها كه بر سینه و پهلو و سایر اعضای تو نشسته بودند در اعماق بدن نازنین تو فرورفتند و امعا و احشای تو را پاره پاره ساختند، آه آه...



[ صفحه 23]



در كنار علقمه سروی ز پا افتاده است

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است



در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه

ناله ی جانسوز ادرك یا اخا افتاده است



شه سوار اسب شد با سر به میدان روی كرد

تا ببیند جسم عباسش كجا افتاده است



ناگهان از صدر زین افكند خود را بر زمین

دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است



تا كنار نهر علقم بوی عباسش شنید

دید بر خاك سیه صاحب لوا افتاده است



كرده در دریای خون ماه بنی هاشم غروب

تشنه لب سقای دشت كربلا افتاده است



دست خود را بر كمر بگرفت و آهی بركشید

گفت پشت من ز هجرانت دو تا افتاده است



خیز و برپا كن لوا آبی رسان اندر حرم

از چه رو بر خاك این قد رسا افتاده است



بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار

از عطش بنگر چه شوری خیمه ها افتاده است



هر چه شد نالید عباسش لب از لب برنداشت

دید مرغ روح او سوی سماء افتاده است



گفت پس جسم برادر را برم در خیمه گاه

دید هر عضوی زاعضایش جدا افتاده است



حال زینب را مگو (علامه) از شه چون شنید

دست عباس علمدارش جدا افتاده است



[ صفحه 26]